جلوههايي از تأثير قرآن در شعر انوري
سيد مجيد راستگو
آنكه چون خلوتسراي خلوتش خالي كند شعله ريحاني نجانه اخگر اخگري11. مصراع اول، تلميح دارد به آيهي
… واتّخَذَ اللهُ إبراهيمَ خَليلاً.
… خدا ابراهيم را به مقام خاص دوستي خود برگزيد.(نساء،125).
مصراع دوم نيز تلميح دارد به داستان به آتش افكندن حضرت ابراهيم و گلستان شدن آتش بر او كه در اين آيه آمده است :
قُلْنَا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إبراهيمَ.
پس آن قوم، آتشي سخت افروختند و ابراهيم را در آن افكندند. ما خطاب كرديم كهاي آتش! براي ابراهيم سرد و سالم باش.(انبياء،69)
آن كه دشتي جادويي را در عصايي گم كند يك شبان از ملك او بي تهمت مستنكري
12. اين بيت تلميح دارد به جريان اژدها شدن عصاي حضرت موسي و شكست و رسوايي ساحران كه در آيات سوره اعراف آمده است :
فَالْقي عَصاه فَإذا هِي ثُعْبان مُبين… فَغَلَبوا هنالِكَ وَ انْقَلَبوا صاغِرينَ.
موسي هم عصاي خود را افكند؛ به ناگاه آن عصا،به صورت اژدهايي عظيم پديدار گرديد … سرانجام،ساحران با وجود آن سحر بزرگ از آن جا مغلوب و خوار بازگشتند.(اعراف،117و 119).
برو جان پدر تن در مشيت ده كه دير افتد ز يأجوج تمنّا رخنه در سد «ولوشينا»
13. در اين بيت، آرزوها به قوم يأجوج و مأجوج تشبيه شده اند؛زيرا براساس روايات، آنها ميكوشند سد اسكندر را از ميان بردارند و هميشه كارشان ناتمام ميماند و آن سد همچنان باقي است. خواست و ارادهي الهي (?و لوشينا) را به آن سد تشبيه كرده است كه تلميح دارد به آيهي:
ءاتوني زُبَرَ الحَديدِ حَتي إِذا ساوي بَينَ الصَّدَفَين قالَ النْفُخُوا حَتّي إذا جَعَلَهُ نارًا قالَ ءاتوُني اُفْرِغْ عَلَيهِ قِطْراً . فَما اسْتَطعوا أَْ نيظْهُروهُ و ما اَسْتَطعُوا لَهُ نَقْباً .
و گفت: قطعههاي آهن بياوريد. آن گاه دستور داد كه زمين را تا به آب بكََنند و از عمق زمين تا مساوي دو كوه از سنگ و آهن، ديواري بسازند.سپس آتش افروختند تا آهن گداخته شود، آنگاه مس گداخته بر (خلل و فرج) آن آهن و سنگ ريختند . از آن پس، آن قوم برشكستن آن سد،بالا رفتن از آن و رخنهكردن در آن،هرگز توانايي نيافتند.(كهف،96و 97).
همچنين عبارت «ولوشينا»، كه صورت ديگري از «ولوشئنا» و به معني «و اگرميخواستيم» است، در چندين آيهي قرآن آمده است؛ از جمله :( 176 انعام، 86 اسراء،51 فرقان ، 13 سجده و 28 انسان).
جان موسي صفات او روشن به تجلي و شخص او سينا
14. اين بيت تلميح دارد به آيهي:
ولمّا جآء موسي لِميقاتِنا وَ كَلّمه رَبّه قالَ رَبِّ أرِني أنْظر إليكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِن انْظُر ْاِلي الجَبلِ فَاِنْ اسْتَقَرّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمّا تَجَلّي رَبّه لِلْجَبلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَ خَرّ موسي صَعِقاً فَلَمّا أفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تَبْتُ إلَيكَ وَ أناَ أول الْمؤمِنينَ.
و چون قوم ديدن خدا را درخواست كردند، موسي با هفتاد نفر از بزرگان قومش كه انتخاب شده بودند، در زمان معين به وعده گاه ما آمد و خدا با وي سخن گفت. موسي [به درخوست جاهلانهي قوم خود] عرض كرد:خدايا! خود را به من بنما تا [بي حجاب]جمال تو را ببينم.خدا در پاسخ او فرمود:تا ابد مرا نخواهي ديد، ولي در كوه بنگر. اگر كوه طور بر جاي خود برقرار تواند ماند، تو نيز مرا خواهي ديد؛پس آن گاه كه خدا بر كوه تابش كرد،كوه را متلاشي ساخت و موسي بي هوش افتاد.آنگاه كه به هوش آمد، عرض كرد: خدايا!تو منزه و برتري (از رؤيت و چنين انديشه)؛ به درگاه تو توبه كردم. من (از قوم خود) اول كسي هستم كه ( به تو و پاكي ذات تو از هر آلايش جسماني) ايمان دارم.(اعراف،143).
خاك را توفان اگر عسلي دهد، وقت آمده است اي دريغا داعي يي چون نوح و توفاني كجاست؟
15. بيت تلميح دارد به داستان توفان نوح كه درآيات متعددي آمده است؛ از جمله آيهي:
حتي إذا جآء أمرنا وفار التنور….
نوح به ساختن كشتي پرداخت، در حالي كه قومش او را مسخره ميكردند تا اين كه فرمان (قهر) ما فرا رسيد و از تنور آتش، آب جوشيد (و جهان را به توفان داد)…(هود، 40).
زين قدم راه رجعتم بسته است آن كه او مرجع و مآب من است
16. آنكه مرجع و مآب من است، اشاره دارد به آيهي:
… إلي اللّه مَرْجِعُكُم جَميعاً….
بازگشت همهي شما به سوي خداست.(مائده، 48).
و آيهي:
… ِإليهِ أدْعُوا وَ ِالَيهِ مَآبِ .
… خلق را به سوي او فرا خوانم و بگويم كه بازگشت ما به سوي اوست.(رعد،36).
آخر اين قوم عاديان بودند كه خود از نسلشان كسي بنماند
17.اين بيت به قوم عاد اشاره دارد كه يادشان در تاريخ مانده است، ولي خود يكسره نابود شدهاند. در قرآن نيز به سرنوشت آنان اشاره شده است:
اَلَمْ تَر كَيفَ فَعَلَ رَبّكَ بِعادٍ .
اي رسول! نديدي كه خداي تو با عاد [قوم هود] چه كرد؟(فجر،6).
شهسوار سرّ «اسري» در شبي هفت آسمان بر براق ره چون بپيمود و بريد؟
18. شهسوار «سرّ اسري» كنايه از حضرت رسول (ص) است وبيت تلميح دارد به داستان معراج پيامبر(ص) كه در سورهي اسراء بدان اشاره شده است. در آيهي اسراء ميخوانيم:
سُبْحانَ الّذي اَسْري بِعَبْدِهِ لَيلاً مِنَ المَسْجِدِ الْحَرامِ إلي المَسْجِدِ الأقْصي الّذي باركْنا حَولَهُ لِنُريهُ مِنْ آياتِنا….
پاك و منزه است خدايي كه (در مبارك) شبي، بندهيخود (محمد) را از مسجد حرام (مكه معظمه) به مسجد اقصايي سير داد كه پيرامونش را (به قدوم خاصان خود) مبارك و پر نعمت ساخته است…. (اسراء،1).
ز شكر گردد نعمت بر اهل نعمت، بيش به صبر گردد محنت بر اهل محنت،كم
19. مضمون بيت اشاره دارد به آيهي:
… لَئِن شَكَرتُمْ لأزيدَنّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرتُمْ إنّ عَذابي لَشديد.
اگر شكرنعمت به جاي آريد، برنعمت شما ميافزايم و اگر كفران كنيد، به عذاب شديد گرفتارتان ميكنم.(ابراهيم،7).
قبلهي ملت مسيح بده آفت توبهي نصوح بيار
20. تعبير «توبهي نصوح» اشاره دارد به آيهي:
يا أيهَا الّذينَ آمَنوُا تُوبُوا اِلَي اللّه تَوْبةً نَصُوحاً….
همانا اي مؤمنان به درگاه خدا توبهينصوح (با خلوص و دوام) كنيد… .(تحريم،8).
اگر گردون به يك ذره بگردد برخلاف تو همه دوران او ايام نحس مستمر بادا
21. عبارت «ايام نحس مستمر» اقتباسي است از آيهي:
إنّا أرْسَلْنا عَلَيهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يوْمٍ نَحْسٍ مُسْتمَرٍ.
ما برهلاك آنان، تند بادي در روز پايدار نحسي فرستاديم.
اين سخن بيانگر عذابي است كه خداوند، قوم عاد را به آن دچار كرد.(قمر،19).
قوام دولت ما را چو امر «قد مضي» گشتي دوام محنت اعدات «امر قد قدر» بادا
22. عبارت «أمر قد قدر» از آيهي:
وفَجَّرنَا الأرْضَ عُيوناً فَالْتَقي الْماءُ عَلَي أمْرٍ قَدْ قُدِر.
و در زمين، چشمهها جاري ساختيم تا آب آسمان و زمين با هم به توفاني كه مقدر حتميبود، اجتماع يافت.
برگرفته شده و به داستان توفان نوح مربوط است.(قمر،12).
اگر كشتي عز و جاه جز بار تو برگيرد همه الواح معقودش «جراد منتشر» بادا
23. عبارت «جراد منتشر» برگرفته است از آيهي:
خُشَّعاً أبْصارُهُمْ يخْرُجُونَ مِنَ الأجْداثِ كَاَنَّهُمْ جَرادَُ مُنْتَشِر.
كه كافران از هول،به خواري چشم بر هم نهند و سر از قبرها بر آورند.(قمر، آيهي7).